صفحه 9 از 21 نخستنخست ... 789101119 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 81 تا 90 , از مجموع 203

موضوع: شعر نو

  1. #81
    کاربر افتخاری kavehn آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2009
    محل سکونت
    home sweet home
    نوشته
    196

    گپی به درازای خوردن یک استکان چای


    سکوت کردم
    خندید و گفت
    به یاد ندارد
    ......................راه هایی را که پیموده است
    ......................درهایی را که کوبیده است
    ......................عشق هایی را که آزموده است

    سکوت کردم
    گریست و گفت
    به یاد دارد هنوز
    ......................راه هایی را که نپیموده است
    ......................درهایی را که نکوبیده است
    ......................عشق هایی را که نیازموده است


    واهه آرمن ( پس از عبور درناها )

  2. #82
    کاربر افتخاری kavehn آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2009
    محل سکونت
    home sweet home
    نوشته
    196

    پرنده

    به دلش
    به خودش
    به تنش
    گفت:
    تو چه گفتي ؟
    چه كردي ؟
    چه خواستي؟

    كه
    اين همه توهين
    اين همه شلاق
    اين همه آزار

    تو چه گفتي ؟
    چه كردي ؟
    چه خواستي؟
    جز
    مهرباني
    رفاقت
    اندكي هم نان شب
    پرنده كز كرده بود كنج قفس و با خود مي گفت :
    آه ...!! اگر از آزادي مي گفتم .....چه ..مي شد !؟


    بامداد امید

  3. #83
    کاربر افتخاری kavehn آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2009
    محل سکونت
    home sweet home
    نوشته
    196

    بي باور به سكون


    كومه ام هم چون كوله ام
    خالي ست
    دلم هم چون چشمم
    به انتظار
    آمدن آن سوار
    سوار ِ
    مقسم شاني و شادي و شفا
    آن سوار بي باور به سكون



    نكند! او را هم
    خواب ربوده باشد!؟
    در اين شب سياه تر از شب بي ماه
    يا كه شايد هم
    نشسته باشد رودرروي طوطي اش
    به گفتن حكايت دو چشم سياه



    بامداد امید

  4. #84
    کاربر افتخاری kavehn آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2009
    محل سکونت
    home sweet home
    نوشته
    196

    پیش از آغاز

    و سرانجام
    چون کودکی نوپا
    برپاهای فراموش شده اش ایستاد
    ردای سیاهش را درید
    ملافه های سپید را به آتش کشید
    و عبور کرد از میان معبدها و روسپی خانه ها
    از کنار راهبان و روسپیانی که در دو سوی یک دیوار
    تن شان را در گور جان
    و جان شان را در گور تن
    دفن می کردند و
    نوحه می خواندند
    بر مرگ خویش


    واهه آرمن ( پس از عبور درناها )

  5. #85
    کاربر افتخاری kavehn آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2009
    محل سکونت
    home sweet home
    نوشته
    196

    خواب زدگی

    بیدار شدم
    ...........پس از نیمه شب
    در کوچه
    زیر یک بوته ی یاس
    ...................تمام دنیا به خواب رفته بود

    در اتاق من
    خدا و شیطان
    ...........گفت و گو می کردند
    صدای یکی
    .........شبیه ریزش باران بود بر خاک
    صدای دیگری
    ..........شبیه ریختن مشتی خاک در چاه


    واهه آرمن ( پس از عبور درناها )
    ویرایش توسط kavehn : 06-26-2010 در ساعت 10:15 AM

  6. #86
    کاربر افتخاری kavehn آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2009
    محل سکونت
    home sweet home
    نوشته
    196

    نفس های خورشید

    چه آرامشی در این انتظار
    و در این اندوه
    ..........چه شادمانی نابی پنهان است

    زیباترین شعرهایم را
    .........شب ها در خواب جا می گذارم
    و در بیداری
    ........هیچ نشانی از آن ها نیست
    نمی دانم چرا در خواب
    .....................از یاد می برم که فراموشکارم

    نفس های خورشید را
    .......................بر شانه ام حس می کنم

    خسته ام، خواهر!
    بیدارم نکن از این بی خوابی ...



    واهه آرمن ( پس از عبور درناها )

  7. #87
    کاربر افتخاری kavehn آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2009
    محل سکونت
    home sweet home
    نوشته
    196

    فریب خوردگان

    دست هامان را به گدایان دادیم و
    دست دراز کردیم پیش این و آن

    پاهامان را به بردگان دادیم و
    به مسلخ رفتیم با پاهای خود

    گوش هامان را به کافران دادیم و
    یاسین به گوش یک دگر خواندیم

    چشم هامان را به ناکسان دادیم و
    هرچه دیدیم از چشم خود دیدیم


    واهه آرمن ( پس از عبور درناها )

  8. #88
    کاربر افتخاری kavehn آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2009
    محل سکونت
    home sweet home
    نوشته
    196

    دبستانی ها

    - آقا
    ..اجازه؟
    دست شویی داریم!
    - خفه شو!
    ....بتمرگ!
    ( چه بی رحمانه خندیدیم آن روز
    به او
    که سرجایش تمرگید و
    شلوارش را خیس کرد)

    ( امروز می خواهیم کمی بخندیم
    کمی شاد باشیم
    کمی خیس شویم زیر باران و
    کمی برقصیم)
    - آقا!
    ..اجازه؟...


    واهه آرمن ( پس از عبور درناها )

  9. #89
    کاربر افتخاری kavehn آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2009
    محل سکونت
    home sweet home
    نوشته
    196

    محال نيست


    با يك عصاي چوبي هم
    ميتوان دويد
    گر بالهاي تفكر ما باز تر شود
    گرآن درخت سيب خيالات خام ما
    بين زمين و آسمان خدا
    بارور شود.


    محمد تقی اقدام

  10. #90
    کاربر افتخاری kavehn آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2009
    محل سکونت
    home sweet home
    نوشته
    196

    سر خوش


    اي كاش هر كسي
    با يك كلاه
    كه بر سر افكار ميگذاشت
    در باور و خيال
    نزديك تر به خويشتن و روح بي زوال
    سرخوش
    با سكه اي به گرمي خورشيد نوبهار
    لبخند مي خريد از بقال روزگار


    محمد تقی اقدام

Tags for this Thread

Bookmarks

قوانین ارسال

  • You may not post new threads
  • You may not post replies
  • You may not post attachments
  • You may not edit your posts
  •