-
کاربر افتخاری
دوبیتی ها و ترانه ها
چرا بیگانه با مایی گل یخ؟
به تنهایی شکوفایی گل یخ؟
همه گل ها رفیق نو بهارند
تو یار فصل سرمایی گل یخ.
***
به دل زد یا به پا زد یا به سر زد
جنون بگرفت و بر کوه و کمر زد
به او گفتند: گنجی در دل توست
کلنگش را همان جا بیشتر زد!
تیمور گورگین
-
کاربر افتخاری
آهو آل آقا
تو زیبا بودی
و لحظات سپری می شد
مثل ریختن آب
از میان انگشتانم .
آهو آل آقا
-
کاربر افتخاری
پاسخ : آهو آل آقا
دریا روی زمین دراز کشیده
تو روبرویش ایستاده ای
کفش های مرا آب برده ...
کدام ماهیگیر خوش بخت
با کفش ها به ساحل باز می گردد ؟
تو رو به روی دریا انتظار می کشی
من کنار تو به خواب رفته ام .
آهو آل آقا
-
کاربر افتخاری
پاسخ : آهو آل آقا
نشسته بودم کنار رودخانه
که سایه ای افتاد پشت سرم
خیال کردم ، برگشته ای !
سایه ، بازی خورشید با کوه بود
دستی دراز ، اگر داشتم
پایین می کشیدمش .
آهو آل آقا
-
کاربر افتخاری
پاسخ : آهو آل آقا
کولی
همه چیز را می دانست
حتی
تمنای مرا برای رسیدن
به آن ستاره
وقتی به ستاره رسیدم
چیزهایی می دانستم
که نه کولی می دانست
نه حتی ، ستاره .
آهو آل آقا
-
کاربر افتخاری
پاسخ : آهو آل آقا
زن ها کنار جوی تخمه می شکستند
مردها کنار دیوار تسبیح می چرخاندند
کودکی از میان آن ها گذشت
نه مرد بود ، و نه زن
برهنه بود و می گریست
با دست نشانش دادند
و همان جا سنگ شدند
از خشم کودک
که نفرینشان کرده بود .
آهو آل آقا
-
کاربر افتخاری
پاسخ : آهو آل آقا
خانه خالی بود
با دل سیر گریه کردم
و لباس های تمیزم را پوشیدم
پرنده ام داشت می مرد
نباید عاشق می شدم
صدای مرگ پرنده
از همیشه بلندتر بود .
آهو آل آقا
-
کاربر افتخاری
تردید
حالا هر روز
در بودنت شک می کنم و
می میرم از اندوه
یادش بخیر
در کودکی
روزی صد بار
در نبودنت شک می کردم و
می مردم از شادی
واهه آرمن ( پس از عبور درناها )
-
کاربر افتخاری
غریبانه
فریاد زدم
چیزی نگفت
دشنام دادم
ترکش کردم
چیزی نگفت
سال ها بعد
او را در کوچه دیدم
غریبانه نگاهم کرد
پرسید
......... هنوز هم با گوزن ها
......... در آسمان شب سفر می کنی ؟
......... هنوز هم شیطان
......... نام خدا را فریاد می زند ؟
سکوت کردم
چیزی نگفت
واهه آرمن ( پس از عبور درناها )
-
کاربر افتخاری
نیلوفر
پیش از تاریکی
دوچرخه اش را به دیوار تقدیر تکیه داد
.............................دیوار فرو ریخت و
.............................اندام خورشید
.............................فرو رفت در مرداب
پیر رهگذر
در گوش شاعر نجوا کرد
..................تاوان هر دل دادگی
..................انتظار است
..................پاداش انتظار
..................دل دادگی
لحظه ای گذشت
واهه آرمن ( پس از عبور درناها )
Tags for this Thread
قوانین ارسال
- You may not post new threads
- You may not post replies
- You may not post attachments
- You may not edit your posts
-
Forum Rules
Bookmarks