Mohsen

برای دیدن قسمت اول توضیحات و عکس های مربوط به سنگاپور (سفر به سنگاپور - بخش نخست - Singapore ) می توانید مراجعه نمایید.

همین طور برای دیدن عکس ها در سایز بزرگتر روی آنها کلیک کنید.

بزرگترین چرخ و فلک دنیا در سنگاپور قرار دارد.(از چرخ و فلک لندن بزرگتر هست ) و یک دور آن حدود 30 دقیقه طول می کشد.

و از بالای آن منظره شهر این طور دیده می شود که در تصویر بالا می بینید.

این هتل هم که روی سقفش کشتی هست و استخر روش قرار داره بسیار معروف است. از چرخ و فلک سنگاپور دید خوبی به این هتل وجود داره .

در جزیره تفریحی "سنتوزا " که با تلکابین وارد این جزیره می شویم و انواع بازی ها و تفریحات هست از جمله مرکز بازی Universal Studio که خودش به تنهایی یک روز کامل برای بازدید نیاز داره ... و آکواریم سنگاپور هم در این جزیره هست که فوق العاده دیدنی و زیباست ...

آکواریوم سنگاپور بسیار بزرگ هست و حدود 2 ساعت وقت لازمه تا از یک سمت وارد بشید و از درب دیگه خارج ! و یک قسمت هم شبیه سالن آمفی تئاتر درست کردند همراه با پخش موسیقی ملایم مردم می نشینند و حرکت دسته های ماهی ها رو در آکواریوم فوق العاده بزرگ رو به روشون می بینند ... واقعا آرامش بخش و زیباست ...

در پایان ، هنگام غروب در کنار ساحل با فواره های آب یک صفجه سینما درست می کنند و با نور لیزر شاهد یک سنمای سه بعدی هستید همزمان با بازی تئاتر و آتش بازی "The song of the sea" . به طور طبیعی بهترین جای دیدن نمایش صندلی های وسط هست و ناگهان متوجه شدم که جرقه های آتش بازی روی سرم دارند می ریزند ... سرم رو پایین گرفتم اما خیس شدم !! در واقع آتش بازی که نزدیک ما انجام شد پرتاب آب بود با نور لیزر زرد رنگ به طوری که روشنایی لیزر باعث شد که قطرات آب شبیه جرقه ها و شراره های آتش به نظر بیاد ...

باغ وحش سنگاپور هم جای دیدنی هست و در بالا تصویز " موش آهو " و " ببر بنگال " رو می بینید. که می گفتند تا حالا سه تا نگهبان رو خورده !

میمونی که رنگ موهای بدنش طوری هست که انگار کت و شلوار پوشیده و ماهی که برای شکار غذا از آب بیرون می پره !

"اژدهای کومودو" که معرف حضور هست و البته همیشه در طول عمر آدم پیش نمیاد که از نزدیک این اژدهای بزاق سمی رو ببینه و دو تا "حواصیل" هم که بالای سر ما در حال نبرد بودند ...

عکس بالا هم فضای اونجا رو نشون می ده و عکس سمت چپ هم شب ولنتاین در خیابان " Orchard Road " قدم زدن به تنهایی !
زمستان 1392__ محسن