راستش چندین بار خواستم همین تاپیک رو ادامه بدم ... اما نمی خواستم سیر نوشته های شما و زیبایی خاص بیان ( که از علاقه عمیق شما به این کتاب منشاء می گیره و حرفی که از دل بر میاد لاجرم بر دل هم میشینه ) با نوشته های من سطحی بشه و به نوعی به تکرار متن توسط من خلاصه بشه ... همواره منتظر بودم که روزی برگردید و این تاپیک رو ادامه بدید ...

هر بار که با شما صحبت می کنم و حرف شازده کوچولو میشه یا تمثیلی از قسمتی از این کتاب ... یک دیدگاه و زاویه دید جدید رو می بینم که تا به حال از این نظر متوجه مطالب "ساده" این کتاب نشده بودم ... نمیشه با کلام حافظ مقایسه کرد چون از یک جنس نیستند .. اما در این موضوع شباهت دارند که هر بار یک قسمت از این کتاب رو می خونم یا می شنوم انگار یک حرف جدیدی هست که قبلا متوجه نشده بودم ..