صفحه 7 از 8 نخستنخست ... 5678 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 61 تا 70 , از مجموع 79

موضوع: سبک های ادبی در شعر فارسی

  1. #61

    پاسخ : مقاله فروغ فرخزاد در مورد شعر نو سال1339

    شاعر امروز تنها به زیبائی کلمه توجه دارد نه به مفهوم آن،هرگز به جای کلمه «قشنگ» نمی توان کلمه «زیبا» را ا ستعمال کرد زیرا اگر زیبا و قشنگ هردو دارای یک مفهوم مساوی بودند هرگز در قالب دو کلمه فرو نمی رفتند.

    شعر ما به مقداری کلمات تازه احتیاج دارد و باید جسارت گنجانیدن آنها را درخود پیدا کند.تنها تشخیص معنی واقعی کلمه و به کاربردن صحیح آن است که می تواند به زبان شعر امروز ما گرمی و حیات تازه ای ببخشد.

    خشن ترین و زشت ترین کلمات، هنگامی که به وجودشان نیازی احساس میشود نباید به علت آنکه هرگز سابقه شعری نداشته اند کنار گذاشته شوند و شاعر امروز متأ سفانه این کار را می کند.

    تنها در شعر شاملو
    است که انسان جسارت، دقت، و بی نظری شاعر را در استفاده از امکانات زبان و استعمال کلمات احساس می کند، زبان شعری او نه یک زبان فاخر است، نه یک زبان ولگرد. او شیوا ، زنده وعریان می نویسد و زبان شعری او از کلمات زندگی امروز انباشته شده است.

    تنها فصاحت کافی نیست، شعر امروز باید با زبان جانداری صحبت کند. یک زبان لخت وبی رحم و هماهنگ با آنچه که در لحظات زندگی امروز جاری است.


  2. #62

    پاسخ : مقاله فروغ فرخزاد در مورد شعر نو سال1339

    زبان شعرامروز «زبان فاخر»، مانند لباسهایی که درپشت شیشه های مغازه های لباسشوئی آویزان می کنند زبان شسته رفته و اطو کشیده ای است. در کمال نزاکت فحش می دهد و در کمال فصاحت به توصیف مناظر طبیعت می پردازد و در کمال بلاغت با معشوقه اش سخن می گوید وفراموش کرده است که این فصاحت و بلاغت و نزاکت خیره کننده تنها به درد استادان دانشگاه، فضلا و سخنرانانی که عطش خود نمایی دارند می خورد نه به درد شاعر و گاهگاه بزرگترین لطمه را به احساسی که در آستانه بیان شدن می جو شد، وارد می سازد. زیرا اگر زبان از زندگی مایه می گیرد مانند زندگی گاهکاه زشتی ها و ناهنجاری هایی هم دارد که به آن جان می بخشد.

    بعضی از شعرا در زبان شعری خود به علت اعتقادی که به اصالت و درستی زبان دارند و به زنده کردن کلماتی پرداخته اند که باهمة پاکیزگی وبه اصطلاح رگ وریشه داریشان در زندگی امروز برای بیان مفاهیم

    خود قدرت کافی ندارند. من کوشش آنها را کوششی بی حاصل می دانم زیرا که کلمات در زندگی و مرگ خود تابع شرایط و احتیاجات محیط و زمان خود هستند و اگر نیرومند و مفید باشند هرگز نمی میرند و جای خود را به کلمه دیگری نمی سپارند.در این زمینه تنها از م. امید « اخوان» به عنوان شاعری که با اتکا ء

    به سنتهای گذشته زبان فارسی توانسته است آثار جاندار و زنده ای بوجور آورد می توان یاد کرد زیرا که زبان او با خصال شعرش همآ هنگی کامل دارد

  3. #63

    پاسخ : مقاله فروغ فرخزاد در مورد شعر نو سال1339

    .کلمات معمولی سبک وقتی در شعراو قرارمی گیرند گوئی بلافاصله تغییر ماهیت می دهند و خود را با محیط زندگیشان همرنگ می سازند. من با وجود اینکه زبان او را نمی پسندم اما نمی توانم قدرت او را درایجاد یک نوع اتحاد و برادری درمیان کلمات زندگی امروز و کلمات زندگی گذ شته انکار کنم. زبان شعری او نمونه یک زبان پاک و سنگین و اصیل است که صد درصد مقهور سنگینی و اصالت خود نشده و پیوندش را بازندگی امروز وزبان مردم کوچه وبازار حفظ کرده است.نمونه های معقول و شیوای زبان را می توان دربعضی ازآثارنیما وبیشتر شعرهای شاملو جست. در گروه دوم یعنی کسانی که برای اصالت زبان اهمیتی قائل نشده اند رحمانی نمونه جالب وموفقی است.اوجنبه احساس کلمات رابخوبی دریافته است. زبان او مانند زبانیکه در ترانه های عامیانه به کار برده شده است مستقیماً درقلب انسان می نشیند و بقیه،یعنی بقیه گروه اول و بقیه گروه دوم، همچنان به فریت دادن خود ودیگران مشغولند ودر باد کنک هائی که با کلمات زیبا تزئین شده است مید مند. از میان چند صد هزار کلمه ای که در زبان فارسی وجود دارد تعداد مشخص ومعین معد ودی پیوسته درشعراستعمال شده اند. شاعر امروز نباید خود را اسیر این محدودیت ها سازد وکار تبعیض وملاحظه کاری درزبان شعر امروز به جائی رسیده است که مثلاً «پهن» به علت بد بو بودن و نداشتن هیچ گونه سابقه شعری جای خود را به گل و سنبل می سپارد.

  4. #64

    پاسخ : مقاله فروغ فرخزاد در مورد شعر نو سال1339

    زیبائی، درزشت ترین چیزها میتواند جود داشته باشد. شعرا کلمات را ضد عفونی می کنند و زبان شعر امروز به دلیل همین ندانم کاری ها زبانی بیجان و وارفته و نا همآهنگ با زندگی از آب در آمده است. اگر این درد را دوا کنید بسیاری از درد ها به خودی خود دوا خواهند شد.

    درمورد وزن من معتقد به دنبال کردن روش نیما هستم.

    در خاتمه متذکر شوم که بیشتر ایراداتم در مورد شعر کنونی فارسی، بسیاری از آثار اولی خودم را نیز شامل می شود. در سه کتابی که من تا به حال منتشر کرده ام، شاید بیش ازهفت ویا هشت شعرخوب، درسنجش با مقیاس های امروزیم وجود نداشته باشد، و من خود را دراین زمینه کمتر از دیگران سرزنش نمی کنم.

    من شعرم را تازه آغاز کرده ام در حالی که پیش از این آن را جستجو می کردم. و چون مجال نیست بیش از این چیزی نمیگویم.اگر نوشته های من خشم عده ای را برانگیزاند من ازآن بیمی ندارم و مکرر وقت خود را به جوابگوئی تلف نخواهم کرد زیرا که من به آنچه که نوشتم صمیمانه معتفدم.

    مهر ماه 1339

  5. #65

    پاسخ : سبک های ادبی در شعر فارسی

    در مورد استفاده از شعر های فردوسی در مشاعره که با توجه به موضوع بحث آن مطالب را از تاپیک " پایگاه پویای شعر کلاسیک " عینا کپی می کنم.
    پیشنهاد خوبیه ولی کمی دشوار به نظر می آد ! چون تک بیتهایی که معنی کاملی داشته باشند در شاهنامه کمتر یافت می شوند و معنی بیشتر بیتها کاملا به ابیات قبل تر و حتی کل داستان وابسته است . مثلا برای بهتر فهمیدن این بیت :

    دو چشمش بسان دو نرگس به باغ ....... مژه تیرگی برده از پر زاغ
    فردوسی
    باید چند بیت قبل تر آن را هم بدانیم :

    پس پردهء او یکی دختر است ..... که رویش ز خورشید روشنتر است
    فردوسی
    ......
    و برای تکمیل شدن بیت شاید بهتر باشه بیت بعد تر را هم بنویسیم :
    اگر ماه جویی همه روی اوست .... وگر مشک بویی همه موی اوست
    فردوسی
    و از طرف دیگه موضوع مهمی هم وجود داره و به قول پروفسور شبلی نعمانی : " قدما و متاخرین هر کدام دارای خصایصی هستند ... ولی انصافا در متاخرین مزایایی وجود دارد که در خور توجه می باشد. از جمله لطافت تشبیهات و ظرافت استعارات آنها ست که در کلام قدما یافت نمی شود . زیرا تشبیهات قدما ساده و طبیعی بوده است و بیشتر در این صنایع از چیزهای محسوس کار می گرفتند ... " ولی متاخرین با استفاده از تجربه گذشتگان و ارتقاء مفاهیم سعی کرده اند این لطافت و نازکی تشبیهات و استعاره ها را به اوج برسانند. مثلا قرنها بعد از آنکه فردوسی تیرگی مژه را به پر زاغ تشبیه می کند( بیت بالا) شاعران بعدی این مژه های زیبا را به تیر های ظریفی تشبیه می کنند ( و ابرو ها را به کمان تشبیه می کنند)که معشوق با هر نکاه گویی این تیرها را به طرف قلب عاشق پرتاب می کند و اصابت این تیرهاست که منجر به صید عاشق (این مرغ وحشی ) شده است .

  6. #66

    پاسخ : سبک های ادبی در شعر فارسی

    و می بینیم که انصافا این تشبیه زیبا تر است. و یا هنگامی که بسیاری از قدما چهره معشوق را به آفتاب و خنده اش را به صبح تشبیه می نمودند یکی از متاخرین با ذوق می گوید : " صبح ز خورشید رخت می خندد " و باز هنگامی که قدما به ستایش قد رعنای یار خود می پردازند . گروهی آن را در زیبایی و راست قامتی به سرو تشبیه می کنند و قرنها بعد سعدی اعتراض به این تشبیه را چنین عنوان می کند:
    ای سرو به قامتش چه مانی ؟ ..... زیباست ولی نه هر بلندی
    سعدی
    یا بعد از آن هنگامی که حافظ برای تحسین زیبایی قد یار آن را به شمشاد تشبیه می کند بلافاصله با رنجش دلبر خود مواجه می شود و از این تشبیه خجل می گردد :
    قدت گفتم که شمشاد است . بس خجلت به بار آورد ....... که این نسبت چرا کردیم و این بهتان چرا گفتیم
    حافظ
    یک مطلب دیگر اینکه خیلی ها معتقدند که زبان فردوسی با زبان امروز ما کمی فاصله دارد. شاید یکی از دلایلی که در بیشتر مشاعره ها از شعر شاعران سبک هندی استفاده می شد وجود مضمون آفرینی و عنصر خیال در شعر این شاعران ( مثل صائب .. حزین لاهیجی .. هلالی جغتایی .. وحشی بافقی و .... ) بود.

    نتیجه این حرفها به هیچ وجه این نیست که از شعر های شاهنامه استفاده نکنیم بلکه قصدم این بود تا همه نسبت به دشواریهای این کار و همچنین اهمیت آن آگاه شوند. و البته در شاهنامه تک بیتها ی زیبا هست :
    جهان سر به سر حکمت و عبرت است .......... چرا بهره ی ما همه غفلت است
    فردوسی
    .

  7. #67

    مصاحبه با فروغ فرخزاد 1343

    به مصاحبه جالی از ایرج گرگین با فروغ برخوردم ... مربوط به سال 1343 که از رادیو ایران پخش شده بود . که این مصاحبه حدود چهار سال بعد از مقاله قبلی مطرح شد . لازم به ذکره که مطالب و نظرات مطرح شده در این مصاحبه با توجه به شرایط همان سالها ( 1343 ) هست !

    مصاحبه با فروغ فرخزاد پیرامون شعر فارسی :

    گقتگو با فروغ ( 1 )

    - شعر امروز باید صاحب چه خصوصیاتی باشد؟ نکات ضعف ومثبت آن، وضع شعر امروز؟

    من خیلی از شما تشکر می کنم که گفتید « شعر امروز» و نگفتید « شعر نو». چون داستان این است که شعر، نو و کهنه ندارد.آنچه شعر امروز را از شعر دیروز جدا میکند و به آن شکل تازه ای می دهد همان جدائی است که به اصطلاح میان فرم های مادی و معنوی زندگی امروز با دیروز وجود دارد.

    من فکر می کنم، کار هنری یک جور بیان کردن و ساختن مجدد زندگی است و زندگی هم چیزی است که یک ماهیت متغیر دارد.جریانی است که مرتب در حال شکل عوض کردن و رشد و توسعه است.در نتیجه این بیان، که همان هنر می شود درهر دوره روحیه خودش را دارد و اگر غیر از این باشد اصلاً درست نیست، هنر نیست یک جور تقلب است.

    امروز همه چیز عوض شده، دنیای ما هیچ ارتباطی به دنیای حافظ و سعدی ندارد؛ من فکر می کنم که حتی دنیای من هیچ ارتباطی به دنیای پدر من ندارد.فاصله ها مطرح هستند فکر می کنم یک عوامل تازه ای وارد زندگی ما شده اند که محیط فکری و روحی این زندگی را می سازند. فکر تلقی یک آدم امروزی، من فکر می کنم ،نسبت به آدمی که در بیست سال پیش زندگی می کرده کا ملاً عوض شده، آن تلقی که از مفاهیم مختلف دارد. مثلا مذهب، اخلاق، عشق، شرافت، شجاعت، قهرمانی، واقعا چون محیط زندگی ما عوض شده به نظر من تمام این مفاهیم زاییدۀ شرایط محیط هستند، این مفاهیم عوض شده.

  8. #68

    پاسخ : مصاحبه با فروغ فرخزاد 1343

    من مثال ساده ای بزنم، راجع به عشق صحبت می کنیم، پرسناژ مجنون که خب همیشه سمبول پایداری و استقامت در عشق بوده از نظر من که آدمی هستم که جور دیگری زندگی می کنم، پرسناژ او کاملا برای من مسخره است ، وقتی علم روان شناسی می آید و او را برای من خرد می کند، تجزیه و تحلیل می کند و به من نشان می دهد که او عاشق نه، یک بیمار بوده، آدمی بوده که مرتب می خواسته خودش را آزار بدهد. این است که خب به کلی عوض می شود. شما فکرش را بکنید وقتی لیلی های دورۀ ما توی ماشین کورسی سوار می شوند و با سرعت 120 کیلومتر می رانند و پلیس مرتب جریمه شان می کند آن وقت یک چنین مجنون هایی به درد این لیلی ها نمی خورند. در حالی که این مجنون ها ، شما نگاه کنید هنوز که هنوز است توی ادبیات ما ( البته ما اسم اینها را ادبیات نمی گذاریم، ولی « ادبیاتی » که میان عده ای مطرح است) هنوز که هنوز است زیر همان درخت بید نشسته اند و دارند باکلاغ ها و آ هو ها درد دل می کنند.

  9. #69

    پاسخ : مصاحبه با فروغ فرخزاد 1343

    شعر « امروز» ما یک شعری باید باشد که خصوصیات این دوره را داشته باشد، و در عین حال سازندۀ این شعر باید آدمی باشد که به یک حدی از تجربه و هوشیاری برسد که به محتوای شعرش ارزشی بدهد ک بتواند در حد کارهایی که توی دنیا عرضه می شود، میان آنها، خودش را جای دهد. و اگر غیر از این باشد؛ کارش چیزی می شود که خب همه می گویند دیگر.

    نکات ضعف و مثبت شعر امروز؟

    اول از جنبه های شعرمان شروع می کنم. فکر می کنم چیزی که به اسم « شعر امروز» وجود دارد. و ما سعی می کنیم این جور شعر را دنبال کنیم.به هر حال بهتر است از آن جور چیزهایی که وجود دارد و باز اسمش را « شعر » می گذارند. در حالی که مطلقا ارتباطی به محیط ما ندارند.


  10. #70

    پاسخ : مصاحبه با فروغ فرخزاد 1343

    ولی همین شعر، خب به هر حال چون یک موجود زنده است، و به این علت که یک چیز زنده یک مقدار عیب ها و نقص هایی هم دارد. فکر می کنم عیب بزرگی، نمی خواهم بگویم شعر ، بلکه هر کار هنری، و اینکه چرا این جور کارها رشد پیدا نمی کنند و به یک مرحله ای نمی رسند، وجودنداشتن محیط است. اینجا هنر بیشتر حالت تفنن دارد. چه از جهت سازنده و چه از جهت خواننده، من هیچوقت ندیده ام یک خوانندۀ شعر این کنجکاوی را نسبت به یک شعر داشته باشد که نگاه کند، ببیند یک شعر از نظر فرم چه ارزشی دارد، محتوی چه پیامی، چه حرفی است، بعضی ها هم دنبال یک مشت کنجکاوی های خیلی معمولی و بچگانه می روندکه اصلا ارتباطی با این کارها ندارد.

Tags for this Thread

Bookmarks

قوانین ارسال

  • You may not post new threads
  • You may not post replies
  • You may not post attachments
  • You may not edit your posts
  •