صفحه 14 از 21 نخستنخست ... 41213141516 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 131 تا 140 , از مجموع 203

موضوع: شعر نو

  1. #131
    کاربر افتخاری kavehn آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2009
    محل سکونت
    home sweet home
    نوشته
    196
    اگر لازم باشد زنانه فکر می کنم
    و چون سوزنی در خیالات فرو می روم
    به دکمه های لباست دست می کشم
    و زندگی را بیدار می کنم

    می بوسمت
    آنقدر که دهانم را با دهان تو اشتباه بگیرند.


    غلامرضا بروسان

  2. #132
    کاربر افتخاری kavehn آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2009
    محل سکونت
    home sweet home
    نوشته
    196

    پاسخ : شعر نو

    چه شکوهی دارد
    دشمن
    که سایه اش را نیز
    با تیر می زنند.


    غلامرضا بروسان

  3. #133
    کاربر افتخاری kavehn آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2009
    محل سکونت
    home sweet home
    نوشته
    196

    پاسخ : شعر نو

    بگو چکار کنم ؟
    با فلفلی که طعم فراق می دهد
    با دردی که فصل را نمی شناسد
    با خونی که بند نمی آید
    بگو چکار کنم ؟
    وقتی شادی به دم بادبادکی بند است
    و غم چون سنگی مرا در سراشیبی یک دره دنبال می کند

    دلم شاخه ی شاتوتی
    که باد
    خونش را به درو دیوار پاشیده است.


    غلامرضا بروسان

  4. #134
    کاربر افتخاری kavehn آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2009
    محل سکونت
    home sweet home
    نوشته
    196

    پاسخ : شعر نو

    وقت سرودن شعری است
    همین حالا
    که دریا از پی گیسوان ماسه ایم می دود
    من گریزان از نفس می افتم
    و پرنده ایی خسته بر تن سنگی ام
    می نشیند با پای نازکش
    بعد پرنده می پرد
    دریا به سمت من می آید وُ می رود
    گیسوان ماسه ایم نیست

    نه دریا باز می گردد
    نه پرنده ای بر تنم می نشیند
    همین حالا
    از وقت سرودنم گذشت ...


    فرزانه شهفر

  5. #135
    کاربر افتخاری kavehn آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2009
    محل سکونت
    home sweet home
    نوشته
    196

    آب های ناشناس

    کاش دروغی بگویم
    ذائقه ای تازه برزند از خاک
    کاش مسیح نمرده بود.

    ... و اگر بگویم
    دریایی زاده شد
    باور می کنی ؟
    ...
    وقتی ملال بر شکوفه ها وزید
    روحی از میانه ی باغچه
    به ژرفای اقیانوسی رسید
    که بر تپه هایش
    پرچم آب های ناشناس می رقصید.


    فرزانه شهفر

  6. #136
    کاربر افتخاری kavehn آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2009
    محل سکونت
    home sweet home
    نوشته
    196

    دقیقه ی ابدی خورشید

    میان گندم ها
    دقیقه ی ابدی خورشید می گذارد
    میان ما آرزو و گریز است
    و پرسه های نگاه من
    در " گوشه ی مهربانیِ " چشم تو
    و مهی به غریزه
    صبور و سنگین در من
    تا عمر راز اندوه آدمی را
    دراز کند
    میان ما
    چراغواره ی دست توست
    نگهدارنده ی شعله.

    میان گیاهان
    ترسی قدم نمی زند
    میان ما
    در من
    بیم انهدام چشم دیدارست.

    چرا دستان تو در مه
    طالب کشف رازی نیست ؟

    باد میان گندمزار
    به جست و جوست.


    فرزانه شهفر

  7. #137
    کاربر افتخاری kavehn آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2009
    محل سکونت
    home sweet home
    نوشته
    196

    وضعیت

    پایم را روی مین گذاشته ام
    اگر تکان بخورم مرده ام
    باید
    همین جا که هستم
    بمانم تا آخر دنیا.
    درست
    وضعیت سرباز جنگی را دارم
    کنار تو و زیبایی ات.


    رسول یونان

  8. #138
    کاربر افتخاری kavehn آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2009
    محل سکونت
    home sweet home
    نوشته
    196

    شانس

    وقتی می خواهی بروی
    آسمان، صاف است
    راه ها، هموار
    ترن ها مدام سوت می کشند
    همین طور
    کشتی ها
    اما وقتی می خواهی بیایی
    دریاها، طوفانی می شوند
    آسمان ها، ابری
    و راه های زمینی را نیز
    برف می بندد.
    دوست دارم بیایی
    اما نیا! دنیا به هم می ریزد!


    رسول یونان

  9. #139
    کاربر افتخاری kavehn آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2009
    محل سکونت
    home sweet home
    نوشته
    196

    فقر

    نه به دوزخ
    نه به بهشت
    فقط به بدهی هایش می اندیشید
    مرد فقیر
    در آستانه مرگ.


    رسول یونان

  10. #140
    کاربر افتخاری kavehn آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2009
    محل سکونت
    home sweet home
    نوشته
    196

    پرنده ...

    پرنده بودن خوب است
    حتی اگر کلاغ باشی
    لااقل می توانی پرواز کنی
    این پاها
    اگر بتوانند
    فقط تو را کمی آنسوتر می برند
    مثلا به پارکی در اطراف
    پرنده بودن خوب است
    می توانی
    هرجا که بخواهی، بروی
    بدون پول، بدون بلیط، بدون ویزا.


    رسول یونان

Tags for this Thread

Bookmarks

قوانین ارسال

  • You may not post new threads
  • You may not post replies
  • You may not post attachments
  • You may not edit your posts
  •