صفحه 6 از 21 نخستنخست ... 4567816 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 51 تا 60 , از مجموع 203

موضوع: شعر نو

  1. #51
    کاربر افتخاری kavehn آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2009
    محل سکونت
    home sweet home
    نوشته
    196

    يک اشاره راه

    تا نگاه يک اشاره راه بود
    و من در آستانه شکستم

    درها که بسته شد
    چهار انگشتم در جيغ لولاها گم شد


    پونه ندائی

  2. #52
    کاربر افتخاری kavehn آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2009
    محل سکونت
    home sweet home
    نوشته
    196

    صندلی 1

    صندلی در جاده منتظر است
    آفتاب می آيد و می رود
    باران می آيد و می رود
    برف می آيد و می رود
    اما تو
    نه از جاده می آيی
    نه از قلب من می روی


    پونه ندائی

  3. #53
    کاربر افتخاری kavehn آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2009
    محل سکونت
    home sweet home
    نوشته
    196

    صندلی 2

    آفتاب بر صندلی نشست
    اما شب می رسد
    از جا بلنداش خواهد کرد
    اعتبار ما بيش تر از آفتاب نيست
    ما را هم از صندلی بلند خواهد کرد
    شبی که از روی برنامه ی جهان می رسد


    پونه ندائی

  4. #54
    کاربر افتخاری kavehn آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2009
    محل سکونت
    home sweet home
    نوشته
    196

    منصوره اشرافی

    برهنه در برابر نسیم
    برهنه در برابر باد
    برهنه در برابر طوفان
    بر خاک خفته ام .

    اندوه را از یاد برده ام
    غم را
    نیز
    و خشم را
    به طوفان
    سپرده ام.


    بر زمینی که غنوده ام
    نقش اندامم
    خاطره ای تلخ را
    به جا می گذارد
    از
    آن که زیست،
    در دایره اجبار و بیهوده گی
    و هم چون قمری غریبی
    قربانی سادگیش گشت

    و

    انسان
    نامش نهادند.


    منصوره اشرافی

  5. #55
    کاربر افتخاری kavehn آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2009
    محل سکونت
    home sweet home
    نوشته
    196

    منصوره اشرافی

    عشق
    _ برای من _
    بار سنگین دلبستگی هاست
    به رنج های آدمی.

    مفهوم عظیم فرا رفتن از کنار
    دردها.

    عشق
    - برای من -
    غاری ست
    در دل بزرگترین و ستبرترین
    کوه های رنج


    می خواهم
    در این غار
    هم چون انسانهای
    دور، دور
    بدوی و گنگ
    پناه گیرم.


    منصوره اشرافی

  6. #56
    کاربر افتخاری kavehn آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2009
    محل سکونت
    home sweet home
    نوشته
    196

    شهاب مقربین

    من آویخته ازطناب بودم و
    تو
    تفنگ در دست

    شلیک کردی

    شلیک کردی به طناب
    برگشتم به زندگی

    خطا رفته بود
    دوباره داری نشانه می‌روی
    قلب هدف را

    درست نشانه گرفتی
    بزن
    زندگی همین‌ است
    که شلیک می‌شود از دست‌های تو


    شهاب مقربین

  7. #57
    کاربر افتخاری kavehn آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2009
    محل سکونت
    home sweet home
    نوشته
    196

    شهاب مقربین

    از میان جمله‌ی آدم‌ها
    بیرونت کشیدم
    تو یک کلمه‌ی شیرین بودی

    کلمه‌ی عشق نه
    عشق تلخ است

    کلمه‌ی دوستی نه
    شوق نه
    دوستی گَس است و شوق شور

    تو مثل کلمه‌ی خیال مثل کلمه‌ی خواب
    شیرین بودی

    از میان جمله‌ی آدم‌ها
    بیرونت آوردم
    آوردم
    چون کلمه‌ای عزیز
    در پرانتزِ آغوشم

    مثل کلمه‌ی خواب
    پریدی و رفتی
    میان جمله‌ی آدم‌ها



    شهاب مقربین

  8. #58
    کاربر افتخاری kavehn آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2009
    محل سکونت
    home sweet home
    نوشته
    196

    شهاب مقربین

    پشت این پرده
    می‌دانستم چیزی هست
    می‌دیدم تكان می‌خورد
    می‌دیدم قلبش موج برمی‌دارد

    نمی‌دانستم
    وحشتناك‌تر از هر چیزی می‌تواند باشد
    چیزی كه
    می‌بینی
    نیست



    شهاب مقربین

  9. #59
    کاربر افتخاری kavehn آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2009
    محل سکونت
    home sweet home
    نوشته
    196

    گویه - 11

    با دل خاکستری اش
    می رود و باز می گردد
    خیابانی را که تازه شناخته است

    با زخم های فراموشش
    می پوشد و در می آورد
    پیراهنی را که تازه خریده است

    با دست بی خبرش
    می گشاید و می بندد
    پنجره ای را
    که رو به بهار باغچه است

    و این همه را نمی داند چرا؟
    ...
    شاید
    شاید که در گوشه ای از همین روزها
    با عشق تازه ای آشنا شده است
    عشقی
    که با زیبایی خود پیش می آید و راه می گشاید
    و در تنهایی خود
    از اتفاق
    به خاطره
    نمی رسد...


    مفتون امینی

  10. #60
    کاربر افتخاری kavehn آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2009
    محل سکونت
    home sweet home
    نوشته
    196

    گویه - 12

    کودک بودم و آب می دادم
    گل های نکاشته ام را
    جوان بودم و هدیه می بردم
    یاران پنداشته ام را
    پیر شدم و خاطره می نوشتم
    روزهای نداشته ام را.

    حال، می نگرم و می اندیشم
    که ذخیره ای ندارم، جز نیم قفسه شعر
    و وثیقه ای ندارم، جز دو کلمه نام
    اما
    زیر بامی هستم و زیر وامی نه
    و می گویم؛ خوشا
    که داشتم و دارم هنوز
    سر دل به خیال سپرده ام و
    دل سر به هوا گذاشته ام را...


    مفتون امینی

Tags for this Thread

Bookmarks

قوانین ارسال

  • You may not post new threads
  • You may not post replies
  • You may not post attachments
  • You may not edit your posts
  •