-
Administrator
شعر نو دوران معاصر
این فراز و فرودها طی شد تا رسیدیم به دهه چهل و در همان دهه چهل بود که فروغ فرخزاد و جلال آل احمد درگذشتند. در همان سال ها هم مهدی اخوان ثالث تقریباً سرودن شعر را کنار گذاشت و سهراب سپهری هم دیگر شعر نمی سرود.
بله. فضا کاملاً خالی شد و دولت هم شگرد خیلی بدی زد و تمام کتاب های درسی مدارس را یکسره عوض کرد.
مثلاً در کتاب های فارسی دوران مدرسه ما و حتی قبل از این سال ها شعرهای شاعرانی مثل حافظ و سعدی و... را می خواندیم. در حالی که دولت با سبک آمریکایی خود کار را کاملاً عوض کرد.
* مسبب این کار چه کسانی بودند؟
- فریدون رهنما، دکتر مسعود نوری علا و دیگری رضا براهنی. این ها شعر را از پایه خراب کردند. چرا که آمدند و گفتند مثلاً تی.اس.الیوت این طور شعر نوشته و یا مثلاً ازراپاند چنین آورده است.
* مگر آنها بد گفتند که الیوت و ازراپاند چنین گفته است؟ تا آنجا که من می دانم الیوت امروز یکی از بزرگترین شاعران قرن بیستم محسوب می شود.
- ببینید؛ وقتی شاعری شعری می نویسد به واقع تاریخ و فرهنگ مملکت خود را می نویسد و باید شعر را چنان بسراید که مردم می پسندند. حال حرف های الیوت و ازراپاند ممکن است با فرهنگ و نوع نگرش ما جور در نیاید.
شما نگاه کنید. وقتی از یک فرد ایتالیایی می پرسیم یکی از بهترین شعرهای سرزمینت را بگو، به مانند ما که از حافظ سخن نقل می کنیم، او از «دوزخ» دانته برایمان حرف می زند و مثلاً می گوید: «در نیمه راه زندگی زمینی ام، راه خویش را در جنگل تاریک گم کرده ام.» خب، درست؛ این شعر، بزرگترین شعر و معروف ترین شعر ایتالیایی است. اما هنگامی که به زبان فارسی برگردانده می شود، تمام معنای خود را از دست می دهد و یک چیز پیش پا افتاده به نظر می رسد.حال جامعه ایتالیا نه تنها این شعر را می پسندد بلکه معروف ترین و بهترین شعر خود می داند.
-
Administrator
شعر نو دوران معاصر
پس قبول کنیم که سال ۱۳۴۵ به اصطلاح یک کودتای فرهنگی توسط آمریکایی ها صورت گرفت و بعد از آن شعر ما بی معنا شد. تا آن سال شعر ما خوب رشد کرد و پیش رفت ولی از آن زمان تاکنون حدود ۴۰ ، ۵۰ سال است که یک شعر خوب هم نداریم.
همان طور که قبلا اشاره کرده بودم تاثیر شعر معاصر به ویژه در زمان مشرطه به قدری بر مردم زیاد بود که بسیاری از شاعران آن زمان از شعر برای مبارزات آزادی خواهانه و عدالتجویانه استفاده می کردند و شرح داده شد که چه طور آخرین شعر میرزاده عشقی باعث مرگ شاعر شد.
درست در همین زمانها بود که حکومت وقت به کمک بیگانگان ( آمریکا . انگلیس . فرانسه ) تصمیم گرفت اقدامات اساسی در مورد تضعیف شعر فارسی انجام بده . از یک طرف تمام شاعران بزرگ آن زمان یا سر به نیست شدند یا پس از گذراندن حبس های طولانی و بیماریهای ناشی از شکنجه در انزوا مردند .
و از طرف دیگه حکومت وقت تلاش بسیار زیادی برای ورود فرهنگ غربی همراه با کم رنگ شدن ادبیات فارسی انجام داد که از جمله مهمترین آن تغییر کتابهای درسی بود. که پر شده بود از ترجمه شعرهای غربی .
برای درک بیشتر موضوع می توانید به نابودی دستور زبان فارسی در زمان اخیر توجه کنید. ( فقط یه نگاه کوچک به کتابهای فعلی مدارس و نگاهی به کتاب دستور زبان پنج استاد _ تالیف بهار .. فروزانفر و ... )
-
Administrator
مقاله فروغ فرخزاد در مورد شعر نو سال1339
مرحوم فروغ در سال 1339 مقاله بسیار جالبی در مورد شعر نو نوشته اند که قسمتهایی از آن را در زیر می آورم : نگرشی بر شعر امروز
[ توضیح: فروغ این مقاله را در سال 1339 نوشته است، از اینرو تمام انتقاداتی که در این مقاله بر شعر معاصر وارد دانسته مربوط به شعرو شاعران و همچنین جامعهُ آن زمان است]
آنچه که شعر است علی رغم تمام مخالقت ها و موافقت ها تولد خود را می قبولاند وبه رشد مسحور کننده اش ادامه می دهد و بی اعتنا به اینگونه مباحث«چراغ موشی بهتر است یا چراغ برق» و اینگونه دلائل « تمام لالائی ها بر پایهُ اوزان عروضی ساخته شده و کلیهُ دایه خانم ها هم این حقیقت را تصد یق می کنند »
تنها در هم شکستن و یا کنار گذاشتن اوزان عروضی کافی نیست، آنچه که در مرحلهُ اول در یک اثر هنری به چشم می خورد محتوی و مضمون آن است. درد بزرگ شعر امروز ما- به جز یکی دو مورد – تهی بودن آن از هرگونه صمیمیت و حقیقت و هر گونه اند یشه وآرزوی زیبا است. شعر امروز بینش و ادراکات زمان خود را ندارد.
اشتباه بزرگ شعرای ما در این است که تصور می کنند با جور کردن مقداری ایماژ و تعبیر تازه و گنجانیدن آ نها در یک قالب غیرمعمو لی می توانند تصویری از این زندگی عصبی وبیمار که در کوچه ها و خیابانها جریان دارد به دست ما بدهند.
نکتهُ مهمی که در شعر امروز موجب نگرانی است کوشش آن در راه بیان مفاهیم دور از ذهن و گریختن از سادگی و سلا مت است .به کودکی می ماند که برای جلب توجه و ترحم اطرافیانش به بریدن و یا سوزاندن انگشت خود اقدام می کند.
شعرا به بیان درد خود نمی پردازند، بلکه به بزک کردن و شاخ و برگ دادن حقارتها و ضعف های خود مشعولند و این به سبب آن است که در حقیقت درد بزرگی ندارند و یا درد بزرگ را احساس نمی کنند.
شعرامروز از دریچهُ تنگ. و محقری که بر آن عنکبوتهای خود خواهی، تنبلی و بیشتر اوقات بی سوادی و کوته فکری تاربسته اند دنیای بیرون رامی نگرد و وقت خود را به سند موافقت از این و آن گرفتن می گذراند.
گوئی به موجودیت خود ایمان ندارد وتنها به تاَکید وتاَیید دیگران است که می تواند برپا بایستد و او را جرقه ای نیست.
-
Administrator
پاسخ : مقاله فروغ فرخزاد در مورد شعر نو سال1339
احساساتی که شعرا امروز وظیفهُ بیان کردن آنها را به عهده گرفته است احساساتی پوک و غالباً غیر انسانی و تقلبی اند. شاعر تنها آ موخته است که از درد سخن بگوید، گویی آنچه که از درد تهی باشد شعرنیست. در های و هوی اجتماعی که بلند گوهای رادیو و پرده های سینما و تلویزیون و صفحات رنگین روزنامه ها و مجله ها جریان ذوق و احساس او را منحرف و مسموم ساخته اند گویندهُ شعر می خواهد تنها با مکرر استعمال کردن کلمهُ «درد» بیان کنندهُ تمام اظطرابها، آرزوها، حسرتها، و بیماری های چنین اجتماعی باشد. زندگی اکنون پراز خفقان است. اما شعرازهرگونه فریادی تهی است. ملا حظه کاری، رعایت بعضی قواعد
و رسوم، ترس، شرم وشهرت طلبی دیوارهائی هستند که به گرد شاعر امروز کشیده شده اند. او در اندیشهُ طغیان و شورش بر ضد عوامل فساد و انحطاط جامعه اش نیست، زیرا که برای او تنها داشتن عنوان شاعری کافی است و همانطور که گفتم فقط یاد گرفته است که بگوید «آه من درد می کشم»و تصور می کند که رسالت خود را با بیان این جمله به پایان رسانده است.
ما به کنفرانس دادن و چاپ کردن عکس دلخوش هستیم و یا سئوالاتی از این قبیل که «آیا خورش قورمه سبزی را بیشتر دوست دارید یا اسفناج » وجوابهائی ازاینگونه که «که من به مرحوم ملک الشعرا ومرحوم شاعر ملی عقیده دارم » شخصیت شاعرانه خود را در جامعه اثبات شده می پنداریم.
من بر خلاف عده ای از شعرا که باخوش بینی ساده لو حانه ای به جریان شعر امروز می نگرند، و حتی گاهی او قات به مقایسهُ آن با ادبیات کشورهای اروپائی می پردازند. معتقدم که شعر امروز جز یکی دومورد - که قبلاَ هم اشاره کردم – شعری تهی و بی مایه است. اگردر مقام عرضه کردن شعر امروز ایران به یک کشور خارجی برآئید خواه نا خواه با این حقیقت روبرو خواهید شد که تعداد شعرا و اشعاری که می توان بر روی آنها تکیه کرد از تعداد انگشتان دست تجاوز نمی کند.
-
Administrator
پاسخ : مقاله فروغ فرخزاد در مورد شعر نو سال1339
آنهایی که هم کاری که انجام می دهند در قبرستانی که نامش محیط هنری وادبی ماست رفته رفته زندگی و امید را فراموش می کنند و درزیر فشارجبری که زائیده این آلودگی و فساد است، از عرصه بیرون خواهند رفت. در بیابان ایستادن و فریاد زدن و جوابی نشیدن و به اینکار ادامه دادن قدرت و ایمانی خلل نا پذ یر . مافوق بشری می خواهد. نیمی ازگناه عدم رشد وتکامل شعرامروز برگردن اجتماعی است که هنوز بزرگترین آرزویش شرکت در مسابقه...و شنیدن آواز...و بزرگترین نویسنده اش حسینقلی مستعان است و سمبل حس زیباشناسیش: مهوش.
اجتماعی که در ابتذال ذوقها و اندیشه هایش مانند کرم می لولد هرگز نمی تواند هنرمند بزرگی بپروراند و هنرمندانی که هنوز بر اولین پله انسانیت گام نگذاشته اند و آنقدر حقیرند که چرک زیر ناخن هایشان را به علت هنرمند بودن پاک نمی کنند هرگز نمی توانند اثر بزرگی بیافرینند.
از این مقد مات که بگذریم، شعرامروز فارسی را در چهار چوب ماهیت فعلیش از سه جهت مختلف میتوان مورد بررسی قرار داد:اول- محتوی ومضمون دوم- زبان سوم- وزن.
بطور کلی در مسیری که شعر فارسی از پیدایش خود تا کنون پیموده است،سال های اخیر یکی از جالب ترین مراحل حیاتی او از هر سه جهت مختلف بوده است اما حاصل این تحول و جدایی از سنت های گذشته، که شعر نو نامیده می شود، به تنهائی و درمقایسه با اوج و صعودی که شعرمی تواند داشته باشد،چندان
امید بخش نیست.
-
Administrator
پاسخ : مقاله فروغ فرخزاد در مورد شعر نو سال1339
محتوی شعر امروز، که مهمترین و اصلی ترین جنبهُ آن است، از یک عمق هوشیارانه تهی است. شاعر با کلمات و تصاویر بازی کودکانه ای را آغاز کرده است. او حرفی برای گفتن ندارد و حاصل کارش حامل پیامی نیست. مخلوق او به زن زیبای مرده ای می ماند که اگر پلکهایش را از هم بگشایند، درته مردمک هایش جوشش و درخشش حیات جای خود را به خلاء وسکون بی انتهائی سپرده است، و نگاهش بیان کنندۀ
هیچگونه اندیشه ای نیست.
شعر امروز در گرایش های خودبه سوی مطالب و مسائل اجتماعی کمتر صمیمتی و صادق بوده است.گوئی می پندارد که برای تکمیل اوراق پرونده خود احتیاج به اسنادی از این قبیل هم دارد. تنها در آثار نیما و دو تن دیگر از شعراست که دریافت و احساس عمیقی از وضع کنونی اجتماع وجود دارد. وقتی شاعر منتقد ما به این شعر شاملو:
سال بد
سال باد
سال شک
سال امیدهای دراز و استقامت های کم
سالی که غرور گدائی کرد
سال درد، سال عزا
خرده می گیرند و آن را «عاری از هر نوع زیبائی و فنی» می خوانند، انسان با بی انصافی بزرگی روبرو می شود.
-
Administrator
پاسخ : مقاله فروغ فرخزاد در مورد شعر نو سال1339
قصد من طرفداری از شخصیت نیست و اغراض شخصیم را حقیر تر ازآن می دانم که بر پسندها و قضاوتهایم حکومت کنند. من تنها به شعر می اندیشم و به نظر من این چند مصرع کوتاه، درعین سادگی، به شکل دردناکی بیان کنندۀ ماهیت سال های تاریکی هستند که بر ما گذ شته است. شاملو درکلیۀ آثار اجتماعی خود از زاویۀ وسیعی مسائل مختلف رانگریسته است.او خفقان و تاریکی محیطش را در خون وگوشت کلماتش گنجانده است. درد و حسش زیبا و انسانی است وگاهگاه شعرش تا حد یک اثرحماسی اوج می گیرد.
در هرکلمه و هر مصرع شعر شاملو انسان با اندیشه و احساس بیان کنندۀ مفاهیم و آرزوهای پاکی هستند.در عمق شعر او کودکی با دل معصومش دردناک زیبائی و حقیقت است.
تسلیم او از سر بی ایمانی نیست. شکلی از انتطار و سکوت دارد و گوئی در بطن خود اندیشه فتح و فریاد را می پروراند.امید و خوش بینیش از ساده لوحی تهی است و پنهانی به انسان می گوید که «به هیچ چیز نمیتوان اعتماد کرد».
من هرگز با شاملو برخورد نزدیکی نداشته ام .اگر چه گاهگاه در اثر تسلیم شدن به یک خشم آنی در مورد او عقاید خاصی ابراز کرده ام هرگز نتوانسته ام که در تنهائی قلب خود شعر او را نستایم زیرا که در وجودم طنینیی صادقانه دارد و از اندیشه ای بارور و احساس انسانی حکایت می کند. دربارۀ شعر او بسیار می توان گقت و نوشت و در این چندسطر کوتاه مجالی نیست.
د یگر از شعرائی که در زمینهُ مسائل اجتماعی کار کرده اند می توان «اامید»را نام برد.گرچه من با زبان شعری او،به علت عقاید شخصیم در این مورد، نمی توانم موافقت داشته باشم اما اکنون صحبت از زبان نیست، صحبت از آنچیزی است که در پشت کلمات و استخوان بندی شعرموج می زند وحقیقت و هستۀ اصلی شعر است. من گاهگاه شعراو را مانند بغضی درگلویم احساس می کنم. شعر او تأ سف پر شکوهی است و بوی زوال امیدهای سرشار از باور و یقین را می دهد.
-
Administrator
پاسخ : مقاله فروغ فرخزاد در مورد شعر نو سال1339
شعراو آئینه راستگوی محرومیتها، تلاش ها وآرزوهای نسلی است که دراوشور و اعتمادش ناگهان خود را فریت خورده و تنها یافت.درشعراو تصاویر انسان ها واشیاء هر یک به تنهائی طنین افسون مانندی دارند. قلب شعر او قلبی همگانی است و خاموش ترین ضربه هایش از آرزوئی شریف و نجیب سخن می گوید: او در شعرش خود را مانند عقده ای می گشاید و احساس هایش جهش و نیروی شگفتی دارند.از نیما، شاملو و اخوان که بگذریم آثار اقلب شعرای دیگری که به مسائل اجتماعی توجه کرده اند آثاری متکلفانه و تصنعی است.
همدردی تنها در ظاهر کلمات وجود دارد و نه در عمق و روح مفاهیم. پیدا ست کسی که از گرسنگی سخن می گوید خود بر سفره رنگینی نشسته است و به درد سیری گرفتار است. رابطه و پیوندی که درمیان این گونه شعرها با حقایق دردناک اجتماعی وجود دارد، آنقدر سست و کودکانه است که به محض د گرگون شدن شرایط سیاسی،همچنانکه دیدیم، اثر و آفرینندهُ اثر را به دست فراموشی می سپارد
در جنبه های لیریک یا تغزلی و عاشقانه شعر امروز، احساس های سطحی و رشد نیافته ای به عنوان شعر عرضه شده اند.
-
Administrator
پاسخ : مقاله فروغ فرخزاد در مورد شعر نو سال1339
شعر امروز کمتر توانسته است به معنی واقعی دوست بدارد. عشق در شعر امروز یا آنقدر اغراق آمیز و پر سوز و گداز است که با خطوط عصبی و عجول زندگی جوردر نمی آید و یا آنچنان ابتدائی وسرشار از درد عزوبت که انسان را بی اختیار به یاد«مرنو» های جفت جویانه گربه های نر برپشت بام آفتابی می اندازد. در شعرامروز هرگز از عشق به عنوان یکی از زیبا ترین و پاکیزه ترین عواطف بشری یاد نشده است. پیوند و آمیختگی دو جسم و زیبائی آن تا حد یک نیاز و احتیاج بدوی تنزل کرده است.
برخورد شاعر امروز با مسئله عشق یک برخورد صد درصد قشری است. عشق در شعر امروز عبارت است از مقداری تمنا، مقداری سوز گداز و سر انجام سخنی چند دربارۀ وصال است که پایان همه چیز است، در حالی که می تواند آغاز همه چیز باشد، عشق روزنه ای به سوی دنیاها واندیشه ها و ا فق های فکری و احساسی تازه ای نگشوده است.
شعر امروز را تنها در جنیه های منفی آن می توان شعری اصیل و موفق دانست، سرگردانی های فکری و روحی، عدم اعتماد و ناباوری مطلق نا امیدی و شک مضامینی هستند که قلب شعر را فتح کرده اند و شاعر در انزوای علاج ناپذیرش، که در همین حال عمومی ترین درد نسل ماست، مالیخولیا هایش را برکاغذ ها تصویر می کند و تنها در این راه است که شعر گا هگاه اوج و درخشش خاصی از خود نشان داده است.
-
Administrator
پاسخ : مقاله فروغ فرخزاد در مورد شعر نو سال1339
در شعر امروز جای مضامین حماسی خالی است و آثاری که در این زمینه عرضه شده اند- به عنوان مثال می توان از آرش کمانگیر آقای کسرائی نام برد- به لالائی های سست وارفته ای بیشتر شباهت دارند تا به یک اثرحماسی که برای تولد خود از خون و غرور و ایمان شریفی مایه می گیرد.
درعوض محتوای شعر امروز فارسی توانسه است تامیزان زیادی خود را ا زچنگال زوائدی که هرگزنمی توانند شاعرانه باشند، رهانیده و به هسته ومفهوم اصلی شعر نزدیکتر سازد. شعر امروز دیگر وسیله موعظه و پند و اندرز و قضاوت و داوری و داستان سرائی نیست. شعر به آفریدن شعر پرداخته است. اگر چه موفقیتش در این راه بسیار ناچیز است اما دیگر نیروها یش را دربیراهه ها ازدست نمی دهد و مرزهای قلمرو خود را می شنا سد واین خود قدمی موثر و درخور ستایش است. از مضمون و محتوای شعر امروز فارسی که بگذریم. ایراد بزرگ من به نوع زبانی است که در آن بکاربرده می شود.
زبان شعر امروز زبانی دروغگو، تنبل، و ملا حضه کار است و دربیان احساسهائی که وظیفه انتقالشان را به عهده گرفته است به هیچ وجه از امکانات وسیع خود استفاده نمی کند.زبان شعر امروز دو جنبه بیشتر نداد. یا بسیار فاخر و فاضل و متکی به قرار دادهای گذشته است و یا بسیار بی سامان و ولگرد و کوچه باغی. کلماتی که در یک خط عمومی معنای مشابهی دارند، اما هر یک به تنهائی بیان کنندۀ مفهوم مستقل و مجردی هستند، هنگام بکار گرفته شدن در شعرامروز، به نفع زیباترین و خوش آهنگ ترین یگدیگر کنار می روند.
Tags for this Thread
قوانین ارسال
- You may not post new threads
- You may not post replies
- You may not post attachments
- You may not edit your posts
-
Forum Rules
Bookmarks