-
کاربر افتخاری
یاسین نمک چیان
از هر طرف که سر بجنبانی
آوازهای نیمه تمام کسی است
که دنیا را
بیراهه آمده است
تنها
قرچ قروچ صدای درد می آید
از شکسته شکسته ی این دل
جهان
افتادن از خواب هایی هول آور است
و زندگی
زلزله ای که گاه گاهی می آید
اما نمی رود .
یاسین نمک چیان
-
کاربر افتخاری
یاسین نمک چیان
به شانه هایت اعتمادی نبود
که این گونه
نقش بر زمینم کردی
تو
آواز پرندگانم بودی
روًیای خاطره های دوردست
که زیبایی ات
مثل نسیم
از لابه لای درخت ها گذشت
یاسین نمک چیان
-
کاربر افتخاری
یاسین نمک چیان
وقتی انگشتانت را معلق در هوا می گیری
فکر می کنم پرنده افتادنی است
فکر می کنم جهان
ادامه ی همه ی حرف هایی است
که لابه لای صدا و مشتی بال و پر ریخته روی زمین
قورت داده ایم
وقتی انگشتانت را
معلق در هوا می گیری
بادبان ها برافراشته می شود
درخت ها به رقص می آیند
و سایه
از این سوی کوچه
به آن سو پرت می شود
وقتی
انگشتانت را
معلق در هوا می گیری
دنیا
آواری می شود روی سرم
و من می دانم
روشنایی هیچ صبحی را
دوباره نخواهم دید
یاسین نمک چیان
-
کاربر افتخاری
یاسین نمک چیان
دريا
همان درياي هميشگي
وباد
ديوانه اي كه خودش را
به پنجره مي كوبد
هيچ چيزي تغيير نكرده
تنها شعر
شكل نبودن تورا گرفته است
و زندگي
طعم تلخ بادامي
كه در دهان انداخته ام
یاسین نمک چیان
-
کاربر افتخاری
یاسین نمک چیان
موج ها
ابرهاي در حركتند
و دريا
نيمي از آسمان افتاده بر خاك
اين را
تمام پرندگاني كه در دوردست ها
پر بازمي كنند
ميدانند
یاسین نمک چیان
-
Administrator
-
کاربر افتخاری
پاسخ : یاسین نمک چیان
نوشته اصلی توسط
mohsen
ممنون از تاپیک خوبتون.
خواهش میکنم
همیشه دلم می خواست یک دفتر شعر داشته باشم تا شعرهایی که دوست دارم ، دور هم جمع کنم
-
کاربر افتخاری
کبوتر ارشدی
شده ام آواز كسی كه نه بلد بود بخواند
نه می دانست چه بنویسد
از پشت تارهای همان غار و عنكبوت
ببین
از من كه نه مانده پیرهن صورتی
نه رقص نازو نسیم
تنها دوبال بلند ابریشمی دور گردنم
كه گره خورده كور
گیسویم را كه بریدی
بگذارلای قرآن
بلند می شود
می توانی ببافی اش جزء به جزء آیات نساء
ازدنده ی چپ تو هم به دنیا نمی آیم
می خواهم راست مقابل آینه باشم
برهنه
بگو از كجای كار
من دوباره شیطان شده ام؟
کبوتر ارشدی
-
کاربر افتخاری
کبوتر ارشدی
به جای آن كه دور عقربه می گشتم
زمین را قدم زده بودم
كاش
به جای این ثانیه...
كمربند پدری را بكش
مرا بكش
كبود
تیك تاك این دایره تنگ است
دورم نمی برد
ارواح خوابیده را بیدار می شوم
زمین را قدم می زنم
این دورقمری را
از روی عقربه ها به كمربند استوای سبز گره
خوابم نمی برد
ساعت بخواب
کبوتر ارشدی
-
کاربر افتخاری
کبوتر ارشدی
از انار ترك خورده بودم
ریخته بودم روی سینی دی ماه
از سبزه قد كشیده بودم
توی بلندترین شب سال
حالا كمی كه خسته نشسته ام
چیزی نیست
باد می آید می برد
امسال هم آشنای من نبود
اندازه ی این یك بغل سلام
گفته بودم كج انداخته است
ریخته بودم دانه دان
جمع بشوم
می تركد این پاییزهم از خنده های دلم
کبوتر ارشدی
Tags for this Thread
قوانین ارسال
- You may not post new threads
- You may not post replies
- You may not post attachments
- You may not edit your posts
-
Forum Rules
Bookmarks