صفحه 10 از 21 نخستنخست ... 8910111220 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 91 تا 100 , از مجموع 203

موضوع: شعر نو

  1. #91
    کاربر افتخاری kavehn آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2009
    محل سکونت
    home sweet home
    نوشته
    196

    ديوار


    ديوار زمانها
    با شعر من و ما
    مخدوش نشد باز.
    تاريكي شب های گران سنگ
    با گريه عشاق
    مغلوب نشد باز.
    از روز ازل من كه نبودم!
    آنان كه بودند
    آنان كه سرودند سرودي از دل ريش
    پيداست همه چون من و ما اين ره پر درد
    اين ره مصيبت زده ي بي در و مآمن
    تا آخر دويدند
    وآخر
    جز خاك گران سنگ
    در خاك نديدند
    ديوار زمانها
    با شعر من و گريه و اين گردش ايام
    مخدوش نشد باز


    محمد تقی اقدام

  2. #92
    کاربر افتخاری kavehn آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2009
    محل سکونت
    home sweet home
    نوشته
    196

    آدمیان و جاده ها ...


    آدمیان و جاده ها
    عهدی کهن دارند

    هموراه جاده ها
    می برند و رهاشان می کنند

    و آدمیان بازمی گردند
    آن جا که جاده ها
    می برند و رهاشان می کنند


    شهاب مقربین

  3. #93
    کاربر افتخاری kavehn آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2009
    محل سکونت
    home sweet home
    نوشته
    196

    نگاه تو ...


    نگاه تو
    ........از شاخه ایی
    به شاخه ی دیگر پرید و
    .............................. چرخی زد
    دوباره پرکشید و
    .................... جایی بلندتر
    بر مفصل شاخه و بی قراری اش نشست


    آن بالا حتا چهچهه ای هم سر داد


    این است که من می خواهم
    صیدش کنم و
    .................. نگاهش دارم
    در قفسی تنگ تر از تنگنای مژه هات
    در اتاقک تاریکم
    بالای این پنجره


    شهاب مقربین

  4. #94
    کاربر افتخاری kavehn آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2009
    محل سکونت
    home sweet home
    نوشته
    196

    خود را به رودخانه ای خواهم افکند ...

    خود را به رودخانه ای خواهم افکند
    نه آن که به مردابی می ریزد

    پرندگانی آن جا می پلکند
    اما از رها شدن چه می فهمند

    خود را به رودخانه ای خواهم افکند
    نه آن که به دریایی می ریزد

    دریاها سکوت را نمی فهمند


    خود را به رودخانه ای خواهم افکند
    به آن که جاری می شود
    ................................... به جایی
    که غرق شدگانش را برده است


    شهاب مقربین

  5. #95
    کاربر افتخاری kavehn آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2009
    محل سکونت
    home sweet home
    نوشته
    196

    در فاصله من و آن جا که تو بودی ...


    در فاصله من و آن جا که تو بودی
    باران های بسیار آمدند و شستند
    هرچه بود

    باران های بسیار
    ...................... باران ها که چیزی به جای نگذاشتند
    دارند هنوز می بارند
    در فاصله ی من و آن جا که تویی


    شهاب مقربین
    ویرایش توسط kavehn : 08-09-2010 در ساعت 05:05 PM

  6. #96
    کاربر افتخاری kavehn آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2009
    محل سکونت
    home sweet home
    نوشته
    196

    کسی پیدا شده است ...


    کسی پیدا شده است
    که خواب های مرا
    از هر رویایی دیگر
    خالی کرده است

    کسی که کابوس های بیداری ام را نیز کشته است


    رهایم کرده
    از گردبادهایی که می پیچند بر روان و تنم
    راحتم کرده


    پنهان از همه
    دریچه ای بر من آشکار کرده
    ..................................... که چون چشم می گشایم
    دنیایی دیگر
    نه واقعیت نه خیال
    چشمانم را می بندد
    و می برد
    .............. به دنیایی دیگر
    نه خواب
    نه بیداری


    سرشارم کرده
    پیچیده است بر روان و تنم


    نمی دانم اکنون
    با او چه کنم



    شهاب مقربین

  7. #97
    کاربر افتخاری kavehn آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2009
    محل سکونت
    home sweet home
    نوشته
    196

    این جاده معلوم نیست به کجا می رود ...


    این جاده معلوم نیست به کجا می رود


    سایه هایی مرموز
    پیدا و ناپیدا می شوند
    و چهره ی آن که پشت شکوفه های بادام لبخند می زد
    در شاخه ی درختان
    پیدا و ناپیدا می شود


    من شکو فه های بادام را
    ترک کرده بودم
    با خنده های پنهان پشت اش
    تا مسافر قطاری باشم
    که این همه راه را آمد
    تا این جا
    ............ که جاده معلوم نیست به کجا می رود




    شهاب مقربین

  8. #98
    کاربر افتخاری kavehn آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2009
    محل سکونت
    home sweet home
    نوشته
    196

    سنجاقکی نشسته ...



    سنجاقکی نشسته روی کاغذ لرزان در دستم
    با بال های زلال و چشمان هراسناک

    چه کنم که بماند


    سنجاقکی به تیره پشتش فرو کنم
    که تیره کند زلال بال و نگاهش را
    و دیگر نماند هیچ
    ......................... مگر شعر مرده ایی برکاغذ


    یا مجالش دهم که پرواز کند
    و هم چنان در سکوت خویش بماند
    این کاغذ سفید


    شهاب مقربین

  9. #99
    کاربر افتخاری kavehn آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2009
    محل سکونت
    home sweet home
    نوشته
    196

    فکر می کردم که گنجشک ها قدیمی شده اند ...


    فکر می کردم که گنجشک ها قدیمی شده اند و
    .................................................. . از یاد رفته اند


    رفته بودند
    اما یکی به یکباره پیدا شد و
    ...................................... زیک زاک چرخی زد و
    .................................................. ........... آمد نشست
    روی کاغذ دفترم


    در دم ترسید از حرکت قلمم
    زیر پایش ورق خورد صفحه ی دفتر و
    پریشان
    .............. دوباره زیک زاک چرخی زد و
    پرکشید و
    .............. رفت



    شهاب مقربین

  10. #100
    کاربر افتخاری kavehn آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2009
    محل سکونت
    home sweet home
    نوشته
    196

    برفی سنگین نشست ...


    برفی سنگین نشست
    درختی زیبا شد
    درختی شکست


    شهاب مقربین

Tags for this Thread

Bookmarks

قوانین ارسال

  • You may not post new threads
  • You may not post replies
  • You may not post attachments
  • You may not edit your posts
  •