Mohsen
سفر به ترکیه استانبول بخش نخست Istanbul
by
, 07-08-2015 at 11:22 AM (122104 نمایش ها)
از شهرهای دنیای قدیم تفلیس رو دیده بودم و این بار فرصتی شد تا سفری کنم تنهایی به استانبول - ترکیه .
در مورد شهرهای ترکیه و خصوصا استانبول مطلب به فارسی زیاد هست و در چند سال اخیر مقصد مسافرتی بیشتر هموطنان است به خاطر همین من دیگه مطلب تکراری نمی گم و با یه جستجوی ساده در اینترنت می تونید اطلاعات لازم با جزییات در مورد جاهای دیدنی و حتی قیمت ها و دسترسی ها را بیابید. قصدم از این نوشتار این هست که از زاویه دید من هم با من همسفر بشید و تجربه این مسافرت را هم به اشتراک بگذارم.
در پایان هم برنامه ریزی خودم رو که پیش از سفر انجام دادم اینجا قرار می دهم و امیدوارم برای کسانی که قصد دارند برای اولین بار به استانبول بروند مفید باشد .
از حدود چند ماه پیش برای این مسافرت برنامه ریزی کرده بودم و جاهای دیدنی (مکان هایی که حتما باید دید در این شهر ) رو در روی نقشه مشخص کرده بودم توضیحات مربوط به هر مکان رو خونده بودم و قیمت ها و نحوه حمل و نقل و حتی فاصله از هتل رو هم یادداشت داشتم . یک کپی از همه اطلاعات هم در گوشی داشتم که دسترسیش برام راحت باشه (خدا پدر گوگل رو بیامرزه با امکانات sync -روی تصویر بالا(راست) کلیک کنید : جاهای دیدنی ستاره دار شدند . با اکانت گوگل این نقشه به همراه GPS روی گوشی خودم به شکل آفلاین ذخیره شده بود و بی نیاز از آدرس پرسیدن بودم. ) .
اهمیت این نقشه جدای از بحث آدرس و گم نشدن این هست که از قبل می دانیم که کدام مکان ها در یک مسیر یا نزدیک به هم هستند و چه جاهایی را در یک روز میشود دید و برنامه ریزی کرد .
در نقشه بالا هم نام لاتین و هم فارسی مکان های توریستی نوشته شده که با جستجوی ساده در اینترنت می توانید در مورد تاریخ هر مکان مطالعه کنید و نیازی به راهنمای تور نخواهید داشت.
(توضیح عکس سمت چپ : در استانبول شیب خیابان ها و کوچه ها زیاد هست . و اگرچه گاهی فاصله ها کم هست اما فکر نکنید که با پیاده روی به راحتی می شود به هر مکانی دسترسی داشت برای افراد یک یا دونفره ترن و مترو /// و برای خانواده های بیشتر تاکسی به صرفه تر هست. )چند روز مانده به سفر موضوعی پیش آمد و یکی از خواسته هایی که براش برنامه ریزی کرده بودم شد جزو موارد تحقق نیافتنی. خلاصه مقداری ناامیدی و سرخوردگی و غم به سراغم آمد و اگه چند روز جلوتر چمدان رو نبسته بودم حال و حوصله چمدان بستن و سفر نداشتم ! با خودم گفتم که دیگه این سفر به من خوش نخواهد گذشت . . . چون با دلی شاد و خاطری آسوده رهسپار نیستم ...
توضیح تصاویر بالا : نمایی از خیابان های استانبول و عکس سمت چپ بالا هم بروشور شرکتی هست که تور شبانه تنگه بسفروس را با کشتی برگزار می کند و این طور که می گفتند در حال حاضر بهترین شرکت هست و من هم که رفتم راضی بودم از هتل دقیقا راس ساعت دنبال تان می آیند و کشتی هم شامل شام و شب ترکیه و موسیقی محلی و یک اشاره کوچکی به رقص سماء و سنت های ترکیه می باشد.از هتل بخواهید براتون رزرو می کنند و هزینه هم به لیر ترکیه یا دلار یا یورو می تونید بپردازید. عکس های پایین تر هم نقشه مترو ترن و اتوبوس در استانبول هست دقت کنید که رنگ خط ها نشانه مترو یا ترن بودن خط هست که توضیح کامل داده )
/
به هر ترتیب راهی سفر شدم و وارد هواپیما ... خواستم روی صندلی طبق شماره مستقر بشم که مهماندار گفت این دو نفر می خواهند کنار هم روی صندلی دونفره باشند و چنانچه امکان داره شما در صندلی مجاور اینها بنشینید ...
قبول کردم و چیزی نگفتم اما دیدم یک دختر خانم حدود 20 تا 22 سال و یک پیرزن شاید 60 سال ... تعجب کردم یعنی اگر مثلا من روی صندلی طبق شماره می نشستم چه فرقی می کرد ؟ باز هم نوه این خانم (یا شایدم هم دخترش ... من نمی دونم ) در مجاورت هم بودند .... نشستن من در صندلی کنار یک خانم 60 ساله چه خطری برای من یا برای ایشون داره ؟ و آیا ممکنه شرع مقدس در معرض خطر قرار بگیره ؟
در همین افکار بودم که مهماندار غذا آوردند و به پیرزن گفتند بفرمایید ... که این خانم از گرفتن غذا خودداری کرد ! در این بین همین طور بر تعجب من افزوده میشد تا اینکه دخترخانم غذای مادربزرگ ( یا حالا هر نسبتی اگر با ایشون داشت ) رو گرفت .
پیرزن عینک تیره رو کنار گذاشت که تازه متوجه شدم از هردو چشم نابینا است.
دخترک جوان ابتدا غذای پیرزن رو بهش داد و سپس شروع کرد تا غذای خودش رو بخورد ... لقمه بر دهان نگذاشته بود که پیرزن خواست همین الان برود به دستشویی !
دختر خانم هم غذا رو کنار گذاشت و خیلی راحت بلند شد و پیرزن رو برد به دستشویی ... حالا فرض کنید توالت هواپیما محفظه تنگی هست که مادران هم بچه های کوچک رو به اونجا می برند کلی غرغر می زنند و واقعا براشون سخت هست .
اما در چهره دختر ، کوچک ترین علامت نارضایتی نبود !
برگشتند و موقع نشستن پیرزن دستش خورد و ظرف غذای دخترخانم ریخت کف هواپیما !
خلاصه خواست ظرف غذا رو جمع کنه که مهماندار گفت نیازی نیست و ظرف غذای دیگری برای ایشان گذاشت ...
من نخواستم که سر صحبت رو باز کنم و بپرسم چرا با یک فرد نابینا همسفر شدند ... منتها تا جایی که من دیدم همین طور همراه پیرزن بود و تحویل چمدان و ...
هدف من از همه این مسافرت ها این بود که یه تغییری در من حاصل بشه . محسن قبل از سفر با محسن بعد از سفر باید فرق کنه ! به قولی اگر چهارپایی رو در طویله ببندند و روز بعد در طویله دیگری وارد کنند همچنان ماهیتش همان حیوان هست و من به عنوان یک انسان باید تغییر رو با فکر کردن به آنچه در اطرافم می گذره به دست بیارم .
این دختر خانم کم سن و سال با شرایطی که در آن قرار داشت کنار اومده بود . یعنی همسفر شدن با یک پیرزن نابینا .
به خاطر همین نه در گفتار که حتی در چهره و رفتارش هم کوچک ترین ناراحتی و نارضایتی دیده نمیشد و چون پذیرفته بود با شرایطش راحت برخورد می کرد .... پیرزن و مهمتر از همه خودش رو اذیت نمی کرد !
حالا یه نگاهی کردم به خودم و آنچه قبل تر فکر می کردم :" این سفر به من خوش نخواهد گذشت چون اساب بازی که می خواستم رو نمی تونستم داشته باشم !!! " واقعا بچه گانه بود !
درسی رو که باید می گرفتم را در هواپیما گرفتم و اگر همان روز از فرودگاه به ایران بر می گشتم چیزی از دست نمی دادم چون از اون لحظه به بعد با آن محسن قبل از سوار شدن به هواپیما تفاوت داشتم !
به استانبول رفتم و الان که برگشتم و دارم این مطالب رو می نویسم باید بگم که بسیار بهم خوش گذشت و سفری زیبا و خاطره انگیز بود .
و در ادامه عکس هایی که خودم گرفتم را با شما به اشتراک می گذارم :
میدان تقسیم و خیابان استقلال در تصاویر بالا (هتل های میدان تقسیم کیفیت مناسبی ندارند در انتخاب هتل دقت کنید اما مرکزیت این محل رفت و آمد را تسهیل می کند. قیمت ها در پاساژ جواهر با همان نمایندگی ها در این خیابان تفاوتی نداشت. به هیچ وجه در فرودگاه پول تبدیل نکنید و سیم کارت هم نخرید ! مبلغ اضافه بابت حق کمسیون کسر می کنند . در این منطقه تقسیم هم سیم کارت و هم تبدیل پول و هم تهیه استانبول کارت انجام می شود. توضیح آخر هم اینکه با خرید استانبول کارت به مبلغ 6 لیر می توانید از همه ترن ها و مترو و بیشتر موزه ها و جاهای ورودی استفاده کنید و برای شارژ این کارت هم در ایستگاه مترو دستگاه های مخصوصی هست که ابتدا کارت را می گذارید و سپس اسکناس 5 یا 10 لیری را وارد می کنید و کارت شارژ می شود. می توانید به افرادی که در حال کار با این دستگاه هستند نگاه کنید و یاد بگیرید ساده هست. )
تصویر بالا هم از ایستگاه کاباتاژ و کشتی به جزایر پرنسس و بزرگترین آنها (بیوک آدا ) است.
به علت وجود مسیرهای با شیب زیاد کرایه درشکه توصیه می شود و پلاژ " آلیک علی" هم برای شنا مناسب هست و برای صندوق و قفل هزینه ای می گیرند و من جایی نخوندم اما شخصا مراقب "عروس های دریایی " در این سواحل بودم . اطلاعاتی در مورد اینکه آیا عروس های دریایی دریای مرمره هم سمی هستند یا نه ندارم اما به هر حال احتیاط لازم هست. یازدهم تیر ماه که در جزیره بیوک آدا بودم آب سرد بود با این وجود شنا کردم.
برای دیدن ادامه سفر به استانبول و عکس ها به " بخش دوم سفر به استانبول - ترکیه " مراجعه نمایید.
محسن تیرماه 1394
.________________________________________
پی نوشت : موقع نوشتن داشتم فکر می کردم که آیا اینکه از بین این همه آدم شماره صندلی من در هواپیما نزدیک به این دو نفر بود یک موضوع اتفاقی بود یا اینکه این چنین مقدر شده بود تا من توجه کنم ... همین طور در فکر موضوع اتفاق و شانس و تقدیر و حکمت الهی و ... بودم تا اینکه رسیدم به اون خطی که در مورد "چهارپا و تفاوت حیوان و انسان " می نوشتم در همین موقع وایبر صدایی خورد و دیدم که یکی از همکارانم پیغام داده با این مضمون " بعد از ماساژ رو رفتی ؟شب شکار رو زدی ؟ و ... " من در اینجا قبلا توضیح دادم و قصد هم ندارم به کسی توهین کنم اما این بار نمی توانم همزمانی نوشتن این کلمه ها و پیغام این همکار گرامی رو یه اتفاق ساده یا همزمانی / coincidence / همرویداد فرض کنم !