Mohsen
خدایانی ساختگی ولی کوچک
by
, 05-27-2010 at 01:37 PM (65803 نمایش ها)
ساعت 10:30 صبح _ مکان جایی در ایران !
بعد از زنگ تلفنی که اطلاع داد امروز مدیر .. جهت بازدید سرزده ! و کاملا غیر منتظره ! به طرف شما حرکت کرده اند اضطراب بی مورد ولی عجیبی پیدا شده بود ... همه روی میز ها و کاغذها رو مرتب می کردند .. با مرتب کردن کت و شلوارها و موها ... برای چند ثانیه این فکر به ذهن بیننده می رسید که انگار در آرایشگاه یا سالن مد ! هست.
بعد از حدود 10 دقیقه از تلفن " منبعی که نخواست نامش فاش شود ! " ماشین مدیر ... رصد شد ! هر چند دقیقا 10 دقیقه بعد از تلفن بود اما شاید به خاطر این گفتم حدودا که خیلی سریع گذشت !
ساعت 10:41 دقیقه صبح _ مکان جایی در ایران !
با نزدیک شدن مدیر به ورودی رئیس و معاون به پیشواز رفتند سایرین هم که نزدیک ورودی بودند عرض ارادت خود را رساندند ... مدیر به طرف من و همکارم آمد ... معمولا این ساعت شلوغ محسوب می شود و مراجعه کنندگان هم در حالت حداکثری قرار دارند...
من . خطاب به ارباب رجوعی که مشغول صحبت بود : " می بخشید چند لحظه ... "
مراجعه کننده : " خواهش می کنم ... "
به اتفاق همکارم از جا بلند شدیم و ضمن سلام به آقای مدیر کمی هم " خم " شدیم ! جهت احترام و ایضا همان عرض ارادت ...
جناب مدیر .. و همراهشان بهت زده و با شگفتی غیرقابل وصفی ! ما رو نظاره کردند ( بدون جواب سلام ) و خطاب به رئیس گفتند : " اینها ما را ندیده اند یا نمیشناسند ؟ یا اینکه شما ما رو معرفی نکردید ؟؟ "
رئیس : " مشغول کار بودند ... "
مدیر : " اتفاقا دیدم که آمدن ما را دیدند ! " ...
دوباره به کار مشغول شدیم و من که متوجه کل داستان نشده بودم از همکارم که فرد مسنی هستند ( تقریبا میشه گفت هم سن پدر جناب مدیر ) پرسیدم جریان چی بود ؟ چیزی نگفت و فقط سرش را تکان داد !
از معاون جناب رئیس پرسیدم موضوع از چه قرار هست ؟
گفتند که مدیر ناراحت بود که چرا شما دو نفر به ایشان بی توجهی کردید !@@
گفتم چه طور از بلند شدن و سلام گفتن و نیمه " خم شدن " ما میشه به بی توجهی برداشت کرد ؟
گفتند که جناب مدیر انتظار داشتند که شما تا مقابل درب ورودی برای پیشواز ایشون می رفتید ! ( صرف نظر از اینکه ارباب رجوع داشتید یا نه )
متعجب شدم ...
ساعت 11:05 دقیقه صبح _ مکان ایضا همان جا !
چناب مدیر بازدیدشان به اتمام رسید ! و در حال تشریف بردن .... همکارم با سرعت به طرف مدیر دوید و " خداحافظ قربان " و ضمن فشردن دست جناب مدیر با دو دست ...کاملا هم خم شد ...
دیدم که جناب مدیر بهم خیره شدند و همان جا ایستادند !! به طرف مدیر رفتم : " خدانگهدار " و به نشانه احترام سرم را کمی خم کردم ...
مدیر : " اسم شما xxxx هست ؟ درسته ؟ "
من : " بله "
" مدیر : سرش را تکان داد و رفت ...
//
اشتباه نکنید ! این نوشته هایی از دفتر خاطرات فردی که صد سال پیش می زیسته نیست ! وقایع امروز صبح 5/27/2010 میلادی هست !!! قرنی که دوران تکنولژی اطلاعات ( IT ) نام گرفته ..
شاید فکر کنید مدیران فعلی ما دارای تفکرات سنتی هستند و همه را نا آگاه می پندارند... اما به نظرم دچار توهم اند ! و مطمئن اند که "خدا " هستند!!
اگر در ادیان غیر الهی هم بگردید می بینید که خدایان خود را منشاء مهربانی و راه نجات می دانند ... به نظر می رسد که دیدگاه مدیران ما به تفکرات شیطانی نزدیک تر باشد. که خود را منشاء " ترس " و " خشم " می دانند...
همواره در آموزش مدیران ( و حتی دانشگاه هها ) تاکید بر این اصل 60 سال پیش مدیریت کلاسیک و منسوخ هست که مدیران رده ی بالایی کمتر نیاز مند " تخصص " هستند ... البته به این شکل بیان می شود که مدیران رده ی بالاتر لازم است که کمتر در زمینه ی تخصصی اطلاع داشته باشند ! و با مقابل هم قرار دادن تعهد( وابستگی به مدیر رده ی بالاتر و اطاعت پذیر بودن و پرهیز از نقد جدی ) و تخصص .... انتصاب افراد " خاص " در رده های مدیریتی را توجیه پذیر می نمایند..
اما جای تاسف دارد که مدیرانی با تفکرات چنین سنتی که هیچ سنخیتی با نسل امروز و تفکرات مدرن و جدید و تغییرات بسیار سریع روابط انسانی ندارند از آموزه های مفید بی بهره اند .
دنیای جدید و تفکرات مدرن پیش کش ! ای کاش به این مدیران قسمتی از آموزه های دینی منتقل می شد . و ای کاش مدیران قسمت هایی از نامه ی گوهر بار حضرت علی ( ع ) را خطاب به مالک اشتر می خواندند :
بپرهیز که در بزرگی فروختن، خدا را هم به جنگ خوانی و در کبریا و عزمت، خود را همانند او دانی که خدا هر سرکشی را خوار میسازد و هر خود بینی را بی مقداریک دلیل ترس نا آگاهی است و در قرن تکنولژی و پیشرفت سریع و انفجار اطلاعات .. مدیریت سنتی ( از نوع مکتب خانه ای ) زمانش منقضی شده اما احساس خدایی کردن آن هم پشت میزی که اعتبارش معین نیست نوعی طنز محسوب می شود. ( حتی نمی توان آن را شرک معاصر دانست )با مردم چنان باش، که در روز حساب که خدا را دیدار میکنی، عذرت پذیرفتهآید
شاید با نقش بازی کردن و انجام حرکات نمایشی در این سیستم فکری کهنه بتوان سریع هم پیشرفت کرد اما نه برای مسلمانی که معتقد است :
لا اله الاالله . وحده لا شریک له
محسن.
==================
پی نوشت : برای مطاله بیشتر می توانید به این مقاله مراجعه نمایید : " نامه حضرت علی (ع) به مالک اشتر مرجع عدالت گستر "
اینها از خصوصیات اجتماعی و فرهنگی مردم جامعه ما هست. شاید اگر در جایی دیگر ( مثلا سویس یا ژاپن ) یک کارگر به بهانه "عرض ارادت " به کارفرما کار خود را ترک کند جریمه هم شود !کد:http://www.yazdfarda.com/news/13133.html
اما در اینجا در یک بازدید کاملا غیر منتظره ی نمایشی که 25 دقیقه هم طول نکشید مهم ترین موضوع ارزیابی شده میزان " عرض ارادت " می باشد.